تعریف استشراق
موضوع بحث این نشست، اسلام ستیزى در غرب است و با توجه به اینکه این عنوان خیلى عام و کلى است و باید تقسیم بندى هاى لازم در مورد مسائل بحث بعمل آید، اینجانب به بخشى از آن که استشراق وعملکرد مستشرقین است فهرست وار اشاره اى مى کنم و بى تردید بررسى موضوع نیازمند فرصت بیشتر، نشستى دیگر و حتى تألیف چندین جلد کتاب است.
با اینکه مسئله استشراق به عنوان یک پدیده سیاسى - علمى با تاریخى نه چندان کوتاه، مطرح است، ولى تا کنون تعریف جامع و مانعى از آن به عمل نیامده است. بعضى ها استشراق را بررسى یک سلسله مفاهیم و مسائل متداخل مى دانند که در واقع نوعى «علم» است و موضوع آن تحقیق درباره جوامع شرقى از سوى دانشمندان غربى است. بعضى ها آن را یک روش علمى براى شناخت نوع اندیشه ها، ایدئولوژى، حتى نژادها و قومیت هاى شرقى دانسته اند... و سرانجام گفته اند که استشراق یعنى «شرق شناسی» به مفهوم عام... و مستشرقین هم افرادى هستند غربى، که درباره اندیشه و تمدن و تاریخ اسلامى و شرقى به تحقیق مى پردازند.
ولی« ادوارد سعید» اندیشمند فلسطینى الاصل امریکایى المسکن! استشراق رانوعی« ابزار براى شناخت شرق توسط غرب ، براى ادامه و استمرار سلطه استعمار و استکبار غربی» معرفى کرده است.
از این تعریف، مى توان چنین استنتاج کرد که استشراق یا شرق شناسى، یعنى اهتمام و توجه خاص به اوضاع شرق و کشف نظرها و اندیشه هاى ملل و بررسى اسرار و شرایط اقتصادى - اجتماعى و منابع طبیعى و ثروتى آن، و آگاهى از فرهنگ و تمدن قدیم و وضع فعلى و کشف نقاط قوت و ضعف ، در راستاى آماده سازى و مقدمه چینى براى سلطه استعمار غربى و حملات مذهبى تحت عنوان تبشیر مسیحیگرى است... در واقع این نوع شرق شناسى که همواره مورد اهتمام همه و یا اکثریت قاطع مستشرقین بوده، زمینه ساز اصلى براى سلطه سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى نیروهاى غربى بر کشورهاى شرقى – به ویژه اسلامى بوده است.
پس با توجه به روش کلى مستشرقین و هدف استشراق، نمى توان آن را علمى از «علوم انسانی» شمرد چون فاقد شرایط اساسى براى تحقق یافتن «صفت علمی» بودن است. با بررسى چگونگى پیدایش و تحول و تکامل مراحل استشراق و با توجه به تعدد اهداف مستشرقین - و در هر مرحله اى - و یا اقدام افرادى مختلف در این زمینه، نمى توان آن را نوعى علم در راستاى اهداف انسانى بشریت دانست.
ما اگر به تنوع افرادى که در گذشته در زمینه شرق شناسى فعالیت داشته اند توجه کنیم، خواهیم دید که آنها در تخصص ها و اهدافى که در هر مرحله اى پیگیر آن بوده اند، گونه گون و متفاوت از یکدیگر بوده اند. یعنى از روزگاران پیشین افراد گردشگر یا سیاح، مبشرین مسیحى، رجال سیاسى سلطه استکبارى، باستاشناسان ، مورخین، و نمایندگان شرکت هاى اقتصادى و سازمان هاى نظامى و امنیتى و جاسوسى و بالاخره افراد شاغل به عنوان «دیپلمات»! در مراحل مختلف، و هرکدام براى اهداف خاص خود، پیگیر مسئله شرق شناسى بوده اند و روى همین اصل، بعضى از اسلامگرایان آگاه، همه مستشرقین را« جاسوس و مزدور» غرب معرفى کرده اند که پژوهش هاى آنها فقط جنبه استعمارى داشته است .... و از سوى دیگر، بعضى از روشنفکران جهان اسلام هم «خدمات» آنان را در پژوهش هاى تاریخى و شناخت و شناسایى تمدن و فرهنگ شرق بویژه جهان اسلام، ستوده اند.
گروه اول مى گویند که هدف نهائى مستشرقین از باصطلاح پژوهش هاى خود، جز ضربه زدن به اسلام و ایجاد شک و تردید در بین مسلمانان و جلوگیرى از گرایس صاحبان عقاید و مذاهب دیگر – بویژه مسیحیان – به اسلام چیز دیگرى نبوده است و در همین راستا مى بینیم که انگیزه هاى سیاسى، اقتصادى ، مذهبى و بالاخره استعمارى این مستشرقین که در واقع مزدوران استعمار و دشمنان اسلام و مسلمانان هستند، ایجاد شبهه در اصالت نبوت پیامبر اسلام، متهم ساختن حضرت ایشان به خشونت و خونریزى است و سپس ایجاد تردید در آسمانى بودن قرآن مجید و اینکه ساخته و پرداخته خود حضرت محمد(ص) و یارانش بوده و احکام آن اقتباسى از احکام یهودیگرى و مسیحیگرى است و حتى داستان هاى انبیاء هم که در قرآن آمده، در کتاب مقدس - تورات و انجیل – هم آمده است... و همچنین «سنت» نبوى و احکام فقهى هم باز مقتبس از عادات و آداب و رسوم عرب جاهلى است و اصالت و استمراریتى براى همه زمان ها و مکان ها ندارد احادیث منقول از به حضرت محمد(ص) و یاران و اهل بیت او هم نوعى نیرنگ! براى پوشش دادن به باندبازى هاى سیاسى قبایل و سران اشراف عرب است... این نمونه هائى از اتهامات است و علاوه بر اینها اتهامات بى شمار دیگرى از این قماش نیز در اغلب کتاب هاى مستشرقین و مبشرین آمده است و متأسفانه نمونه آخر آن هم سخنرانى شرم آور جناب« بندیکت شانزدهم» پاپ فعلى مسیحیان است که گویا رهبر تبیشیر اخلاق! مسیحیگرى است، اما در واقع سخنگوى امپریالیسم غربى شده است که با نقل اهانت هاى امپراطور بیزانس در قرون وسطى، دشمنى خود و سازمان واتیکان را در قبال اسلام و مسلمانان نشان داد و متأسفانه علیرغم اعتراض همه کشورهاى اسلامى و مسلمانان سراسر جهان، حاضر به عذرخواهى از مسلمانان نشد و حتى در دیدار با سفراى کشورهاى اسلامى مقیم واتیکان هم فقط از لزوم «گفتگو با مسلمانان» سخن به میان آورد و گویا افسانه معصومیت پاپ - برخلاف نصوص کتاب مقدس که حتى براى انبیا هم خطا و اشتباه و انجام توبه نقل مى کند- این اجازه را نداد که وى از مسلمانان عذرخواهى کند... همانطور که پاپ ژان پل دوم هم پس از عذرخواهى از یهودیان در مسئله اتهام قتل حضرت مسیح توسط آنها، و تبرئه آنها از خون مسیح(ع)، علیرغم درخواست مسلمانان - از جمله اینجانب که در آن زمان در واتیکان بودم - حاضر به عذرخواهى از مسلمانان در مورد قتل عام هاى مسلمانان در جنگ هاى صلیبى که به فتواى پاپ ها انجام شد، نگردید.
بهر حال عده اى از اندیشمندان و علماى اسلامى از چگونگى روش هاى تحقیق و پژوهش مستشرقین در مسائل اسلامى – به ویژه تاریخ اسلام – به شدت انتقاد کرده و آن را استمرار عداوت و بغضاء و دشمنى «احبار و رهبان» و صهیونیسم مسیحى، براى نابودى اسلام نامیده اند. مثلاً دکتر «محمد البهی» همه پژوهش ها و آثار استشراقى را نوعى «ردیه نویسى عملى بر اسلام و براى برگرداندن مسلمانان از دین خود» مى داند و حتى انسیمکلوپدى اسلامى را که مستشرقین آن را نوشته اند و در اروپا، بارها چاپ شده است، «خطرناکترین اثر براى انحراف مسلمانان» مى نامد و مى گوید که این موسوعه یا دائره المعارف، مرجع و مأخذ بسیارى از مسلمانان شده است که متأسفانه همه تحریف ها و اشکالاتى که بطور عمد در مقالات آن هست،مورد استفاده پژوهشگران مسلمان قرار مى گیرد و البته مى دانیم که گروهى از مبشرین هم پس از آنکه از تبیشر مسلمانان و اثربخشى آن در جهان اسلام، مایوس شدند، با همکارى مستشرقین به مقا له نویسى در دائره المعارف ها و نشر اکاذیب و تحریف حقایق و چاپ هزاران کتاب و رساله و جزوه، در ردّ اسلام، به اسلام ستیزى پرداخته اند.
البته« استشراق» را در مورد« مستشرقین» هر کشور اروپایى و غربى و اهداف و انگیزه هاى آن یا توجه به اهداف سیاسى کشور خود، باید مورد ارزیابى و بررسى قرار داد، ولى براى نمونه مى توان اشاره کرد که جناب «لوئى ماسینیون» همواره درخدمت استعمار فرانسه قرار داشته و مانند یک لژیون یا افسر اطلاعاتى فرانسه، کار کرده است و یا مستشرق آمریکایى «برنارد لویس» براى مبارزه با اسلام خود را وقف اهداف صهیونیسم نمود و مدافع سرسخت ایجاد کشورى به نام اسرائیل در سرزمین فلسطینى ها بود.
مراحل استشراق
به هرحال: بعضى از پژهشگران براى استشراق چهار مرحله ترسیم کرده اند:
1. مرحله استشراق مذهبى و رابطه آن با تبشیر
2. مرحله نظامى و آثار جنگ هاى صلیبى بر استشراق
3. مرحله سیاسى – استعمارى براى استشراق
4. و مرحله چهارم ، پدیده استشراق علمى و آکادمیک؟!.
مرحله اول پس از کشف ثروت عظیم علمى مسلمانان در قرن 12 میلادى، در «اندلس» از سوى اروپائیان آغاز شد که همین آگاهى، باعث یورش مستشرقین به اندلس بویژه« قرطبه» و« اشبیلیه» گردید که به سرعت فرضیه ها و افکار و آثار علمى را از مسلمانان دریافتند و حتى به ترجمه قرآن به زبان هاى اروپایى پرداختند و سپس به بررسى احوال و اوضاع کشورهاى اسلامى و مسلمانان اقدام نمودند و همین شناخت، انگیزه اى شد که مبشران هم مستقیماً به میدان آیند و با همکارى مستشرقى به فتنه انگیزى در بین مسلمانان بپردازند و در واقع آنها براى انتقام گیرى از فتوحات مسلمانان، با هرگونه وسیله اى حتى غیر انسانى و ضداخلاقى، به اسلام ستیزى پرداختند و همین امر مقدمه آغاز« جنگ هاى صلیبی» بود.
مرحله دوم که استشراق نظامى بود با جنگ هاى صلیبى شروع مى شود که در این مرحله تبشیر نیز نقش اساسى داشت و چون سرانجام از راه استمرار جنگ نتیجه اى را پیش بینى نمى کردند به دستور پاپ انوست چهارم در 1248 م کرسی« بررسى هاى عربى – اسلامی» در دانشگاه «پاریس» تأسیس شد و سپس مجلس عالى مبشرین در 1250 م« مدرسه عالى آموزش زبان عربى و اسلام شناسی» را پى نهاد که گروهى از مستشرقین و مبشرین را براى مأموریت هاى ویژه آموزش داد و تربیت کرد.
در این دوران ضمن از بین بردن و آتش زدن کتاب هاى خطى و آثار اسلامى در اسپانیا ، به جمع آورى بعضى از آثار علمى اسلامى نیز اقدام نمودند تا از آنها استفاده کنند، ولى همچنان در سرکوب مسلمانان، به هر نحوى که مقدور بود کوشا بودند و در واقع در این مرحله همکارى همه جانبه نیروهاى نظامى با گروه هاى تبشیرى نقش ویژه اى در سلطه تدریجى استعمار غربى بر پلا د اسلامى آفریقا و گسترش اسلام ستیزى داشت.
در مرحله سوم و پس از قتل عام هاى مسلمانان در« اندلس» و «جنگ هاى صلیبی»، استشراق سیاسى آغاز مى شود... در این دوران مستشرقین و مبشرین منابع اصیل و معتبرى دراختیار داشتند و با ترجمه آنها ضمن پیشبرد هدف هاى علمى خود، به تأسیس جمعیت ها و سازمان هاى وسیع سیاسى و جاسوسى در اروپا اقدام کردند که نتیجه این مرحله، نفوذ تدریجى سیاسى - نظامى در بلاد آفریقا و آسیا بود... .
متأسفانه پدران روحانی! و سازمان هاى کلیسائى، در این مرحله نیز دربست در اختیار حاکمیت هاى غربى بودند و تا توان داشتند به اسلام ستیزى همه جانبه دامن زدند. «لورانس براون» مبشر معروف در یک سخنرانى هدف نهائى تبشیر را براى اروپائیان چنین تشریح مى کند: «اگر مسلمانان بتواند در یک امپراطورى عربى - اسلامى متحد شوند، لعنتی! براى دنیا و خطرى براى همة ما خواهند بود، اما اگر ما آنها را متفرق سازیم، در آن صورت دیگر تاثیر و ارزشى نخواهند داشت..."
از این جا مى توان علت پیدایش دولت هاى کوچک اسلامى و شرقى مستعمره شدة اروپائى ها: فرانسه، ایتالیا، انگلیس، پرتغال، آلمان و دیگران را به دست آورد. در این دوره باز تبشیر در خدمت استعمار است و به قول «جواهر لعل نهرو» - شخصیت فقید هندى - در کتاب «تاریخ جهان» نخست پدران روحانى یا کتاب مقدس وارد شدند و سپس نیروهاى نظامى غربى سرازیر گشتند. در مرحله چهارم که« استشراق علمی»یا« اسلام پژوهی»؟ شروع مى شود، باز نمى توان گفت که همه مستشرقین در پژوهش هاى خود هدف تحقیق علمى - تاریخى داشته اند، ولى مى توان پذیرفت که بعضى از آنها در بیان حقیقت صادق بوده اند و اگر دچار اشتباهى شده اند ناشى از جهل و عدم شناخت کامل از اسلام و مسلمانان و ندانستن زبان ملت هاى شرقى و اسلامى بوده است. پس بطور کلى مى توان گفت که از یک قرن پیش، استشراق علمى در همه کشورهاى غربى از جمله: فرانسه، ایتالیا، انگلستان، آلمان، اتریش، اسپانیا، هلند، روسیه و آمریکا آغاز شد و در این مرحله مستشرقین علاوه بر بررسى اوضاع گونه گون بلاد شرقى، به تحقیق و بررسى کتاب هاى خطى جمع آورى شده از جهان اسلام و شرق نیز پرداختند... و بعضى از آن کتاب ها را با تحقیق ستودنى منتشر ساختند و بقیه را هم نوعاً فهرست نویسى کرده و به کتابخانه هاى اروپائى سپردند... و بى شک به نوبه خود در معرفى اسلام و شرق گام هاى مثبتى برداشتند.
همانطور که اشاره شد گروهى از اینها در جمع آورى و نگهدارى مخطوطات و آثار تمدن اسلامى و سپس تحقیق و بررسى و نشر آنها کمال دقت و همت را به کار برده اند و حتى در مورد قرآن مجید هم نخستین فهرست الفاظ قرآن یا به اصطلاح ما «معجم المفهرس» براى قرآن و حتى سنت نبوى را، بعضى از اینها«ژول لابوم فرانسوى » انجام داده اند و بعداً - یعنى در قرن ما - عده اى از علماى اسلامى – عمدتاً مصرى - به این امر همت گماشته اند.
البته این بحث را مرحوم «مالک بن نبی» در« انتاج المستشرقین و اثره فى الفکر الاسلامى الحدیث» و دکتر« میشل جحا» در« الدراسات العربیه و الاسلامیه فى اروپا» و دیگران، بطور مشروح، مورد بحث قرار داده اند.
البته فراموش نمى کنیم که مستشرقى به نام «هانرى کربن» را که صادقانه به شناخت اسلام و تشیع پرداخت و در این راستا به کوشش هاى بى نظیرى دست زد و بارها و بارها در ایران به محضر اساتیدى چون علامه طباطبایى و استاد مطهرى و استاد سید جلال آشتیانى رسید و دهها کتاب فلسفى - عرفانى شیعه را به فرانسه ترجمه نمود و چاپ کرد و به قول مرحوم استاد علامه طباطبائى، «سرانجام هم مثل یک شیعه راستین از دنیا رفت»...
یا مستشرق دیگرى - امریکائى به نام «ریچارد میشل» - براى تحقیق درباره پدیده« اخوان المسلمین» به مصر آمد و پنج سال تمام در این زمینه و از نزدیک و درون، تحقیق کرد و محصول پژوهش خود را تحت عنوان «الاخوان المسلمون» منتشر ساخت که واقعا محققانه و کاملاً منصفانه است و خوشبختانه این کتاب را من چند سال پیش ترجمه کردم که اخیراً پس از بازبینى و ویرایش، در دو جلد و 800 صفحه آماده چاپ شده است.ویا خانم «آنا ماریاشمیل» آلمانى ، که دهها کتاب و مقاله درباره پیامبر اکرم و اسلام نوشت ومنتشر ساخت ودر واقع عاشق پیامبر اکرم و عرفان اسلامى بود...
بهرحال مى توان پس از اشاره، فهرست گونه به مراحل سه گانه استشراق که در همه مراحل هم با اسلام ستیزى و مسلمان کشى همراه بوده است، به این نکته هم اشاره کرد که اسلام ستیزى غرب در مرحله چهارم نیز علیرغم عنوان استشراق علمى، با شدت بیشتر و شکلى دیگر، همچنان ادامه یافت و دارد...
آخرین نمونه هاى آن را در فشار بر مسلمانان در همه کشورهاى اروپائى و منع آنها حتى از پوشش اسلامى و یا تضییع حقوق قانونى و انسانى آنها مى توان دید که بى تردید همه دوستان از کم و کیف آن آگاه هستند. و مهمتر از همه مسئله اسلام جنگ مقدس صلیبى «جرج بوش» یا رهبرى صهیونیسم مسیحى بود که دو سال پیش آن را مطرح ساخت و بعضى ها ساده لوحانه گفتند که اشتباه لفظى بوده است و بعد هم یا انگ مذهبى و سخنرانی« پاپ بندیکت»، استمرار یافت و عجیب آنکه به خاطر همین سخنرانى پاپ اخیرا، «مدال افتخار»! هم از دانشگاه آلمان دریافت کرد!!... البته قتل عام هاى مسلمانان صومالى، سودان، افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین هم از همین طرح اسلام ستیزى غرب سرچشمه مى گیرد.
در پایان پیشنهاد مى کنم که «مجمع علمى قم» حتماً دو موضوع را بطور مستقل مورد تحقیق و بررسى کامل قرار دهد. یکى «استشراق و مستشرقین» و دیگرى «تبشیر مسیحیگری» است، به ویژه در ایران و از زمان قاجار تاکنون... و لابد مى دانبد که فعالیت علنى آنها حتى در خیابان هاى تهران، یا پخش مجانى جزوه ها و رساله ها و انجیل، هم اکنون آغاز شده است ... البته دانشمندان عرب زبان کتاب هاى زیادى در این زمینه ها نوشته اند ولى متأسفانه به زبان فارسى من کتاب مستقل و محققانه و یا اثر ماندگارى ندیده ام. براى نمونه در مورد آثار منتشر شده به زبان عربى، مى توان به کتاب هاى زیر اشاره کرد:
- الظاهره الاستشراقیه و اثر ها على الدراسات الاسلامیه: دکتر سالم الحاج، چاپ «جزیره مالت» 1991 م
- موسوعة المستشرقین: عبدالرحمن بدوى، بیروت 1984 م
- الاستشراق: ادوارد سعید بیروت 1984 م
- المستشرقون نجیب العقیقی: در 3 جلد، دارالمعارف مصر 1964 م
- مکافحه - الاستعمار ضدالاسلام: شیخ محمد محمود الصواف، بغداد 1960 م - مناهج المستشرقین: نقره التهامى - یک جلد از این مجموعه درباره« القرآن و المستشرقون»است.
- المستشرقون و ترجمه القرآن: محمد صالح البنداق 1980 م
- الاستشراق و التبشیر: ساسى سالم الحاج، دانشگاه فاتح، لیبى 1985 م
- التبشیر و الاستعمار، مصطفى خالد و عمر فروخ، بیروت 1957 م
با تشکر از جناب آقاى دکتر محمد جواد صاحبى مدیریت محترم «مجمع علمى قم » و دوستان و همکاران ایشان در مجمع علمى ! که به اینجانب فرصت دادند این بحث را فقط بعنوان« اشاره اى به فهرست موضوع » مطرح سازم ... البته پیگیرى اصل دو موضوع پیشنهادى بسته به نظر دوستان خواهد بود .
منبع: سایت - باشگاه اندیشه
نویسنده: دکتر محمدحسن زمانی (عضو هیئت علمی مرکز جهانی علوم اسلامی)
چکیده
در این نوشتار، نخست معنای واژه «استشراق» بررسی و تعریف خاص آن ـ اسلامشناسی غیرمسلمانان ـ بیان شده و سپس تاریخچه شرقشناسی و شش مرحله آن به کاوش گذاشته شده است که از آغاز روابط سیاسی شرق و غرب و رقابت تمدنهای آنها شروع میشود و در ادامه، آشنایی غربیها با اسلام و نقدنویسی انفرادی علیه آن، ترجمه قرآن، دفاع کلیسا و جنگهای صلیبی و انتقال علوم و تمدن اسلامی به غرب به بحث گذاشته شده است. (تذکر: چهار مرحله دیگر شرقشناسی در مقاله بعدی بررسی میشود.
کلید واژهها: قرآن، استشراق، غرب، اسلام، جنگهای صلیبی، انتقال علوم و تمدن.
تعریف استشراق
واژه شناسی Orientalism
«استشراق» یعنی شرق شناسی و «خاورشناسی» ترجمه اصطلاح انگلیسی «Orientalism» است.
گرچه واژه «orient» و «east» هر دو به معنی «شرق» است، «east» غالباً به معنی جهت شرقی هر چیز به کار میرود و گاهی ممکن است به معنای «مشرق زمین» استعمال شود، و کلمه «orient» غالباً به معنای سرزمینهای واقع شدة در شرق دریای مدیترانه و اروپا است؛[1] شاید به همین جهت شرق شناسی و مستشرق از کلمة دوم اقتباس شده و اصطلاح «Orientalism» و «Orientalist» رواج یافته است؛ البته در ترجمه «Orientalism» به «شرق شناسی»، اندکی مسامحه وجود دارد؛ زیرا پسوند «al» بر شناخت اشیایی دلالت دارد که «متعلق به شرق» است نه شناخت خود «سرزمین مشرق»، مگر آن که مفهوم واژه «شرق» را اعم از سرزمین و همه متعلقات آن بدانیم.
آغاز پیدایش واژه استشراق
این واژه «Orientalist» در آغاز سال 1766 م. در موسوعهای لاتینی، دربارة «پدر بولینوس» به کار برده شد[2] و یا طبق نظر برخی نویسندگان، سال 1779 یا 1780 اولین کاربرد را در انگلستان[3] داشته است، سپس در سال 1799 به زبان فرانسه و در سال 1838 به فرهنگ آکادمی فرانسه،[4] و در سال 1812 م. به فرهنگ آکسفورد وارد میگردد.[5]
مشکل تعریف
وجود جلوههای گوناگون شرق شناسی در دورههای مختلف تاریخی و مناطق متعدد موجب شده که هر نویسندهای برای استشراق تعریفی خاص ارائه نماید که با مشاهدات و معلومات خودش منطبق باشد؛ به همین دلیل تعریفهای فراوان و متفاوت از سوی دانشمندان ارائه شده است، به گونهای که برخی کارشناسان استشراق،[6] تدوین یک تعریف دقیق جامع و مانع را برای استشراق محال دانستهاند.
محدودة جغرافیایی استشراق
1. کوچکترین محدودة استشراق، در فرهنگ آکسفورد تعریف شده است؛ زیرا این فرهنگ محدودة جغرافیایی خاور دور، یعنی چین و ژاپن را هدف شرق شناسی قرار داده است؛ از این رو، یکی از معانی رایج «Orientalist» را انسان ژاپنی و چینی معرفی کرده است:
Person From the Japan or china[7]
2. در گستردهترین محدودة استشراق، تمام کشورهای مشرق زمین و آسیا اعم از خاور میانه، دور و نزدیک ـ که در شرق اروپا و دریای مدیترانه قرار دارند، اعم از کشورهای اسلامی و غیراسلامی ـ به عنوان عرصة شرقشناسی غریبان معرفی شده است، چنان که دیکشنری مفصل دائرة المعارف نیوجرسی آمریکایی چنین تعریف میکند:
[8]«The countries to the Ea(st) and SEA of the mediterranean»
3. جدیدترین محدودة جغرافیایی استشراق، جغرافیای دینی است، مستشرقانی که با انگیزة دینی تبشیری مسیحیت یا یهودیگری و احیاناً با انگیزة استعماری ضد اسلامی پژوهشهای خاورشناسی را انجام دادهاند، مرزهای جغرافیایی زمین شناسی را کنار نهاده، مرزهای جغرافیای دینی را جایگزین نمودهاند و محدودة جغرافیایی استشراق را فقط سرزمینهای مسلمان نشین دانستهاند.
ماکسیم رودنسون ـ مستشرق بزرگ قرن بیستم ـ استشراق را چنین تعریف میکند:
«اتّجاه علمی لدراسة الشرق الاسلامی و حضارته؛[9] یعنی جهتگیری علمی برای بررسی سرزمینهای اسلامی مشرق زمین و تمدن آنان.»
4. گرچه وجود واژه «الشرق» در این تعریف محدود کنندة منطقه جغرافیایی است، از تأکید بر قید «اسلامی» میتوان دریافت که هرجا این ملاک و هدف اسلام شناسی وجود داشته باشد، مقتضای حضور عملیات استشراق در آن جا وجود دارد، بر این اساس، کلیة سرزمینهای مسلمان نشین جهان حتی در آفریقا، اروپا و آمریکا نیز مورد بررسی مستشرقان متأخر قرار میگیرد، در این صورت، نوع چهارمی از محدودة جغرافیایی برای استشراق ترسیم خواهد شد.
محدودة معرفتی استشراق
شرق شناسان در دورانهای مختلف و با گرایشهای متنوع به مکتبهای متفاوت شرق شناسی، از زاویهها و دیدگاههای گوناگونی به شرق مینگریستند و هر گروه از آنان در موضوعهای خاصی از شرق پژوهش میکردند:
1. اطلاعات جغرافیایی و تاریخی شرق
بسیطترین نوع استشراق، بررسی پیرامون تعداد آبادیها، شهرها و روستاهای هر کشور شرقی، رشته کوههای مهم، رودخانهها، دریاها، دریاچههای معروف، نوع کشاورزی، صنعت، معادن، ذخایر و تاریخ گذشتة آن سرزمینهاست.
بسیاری از کتابهای مستشرقان دربارة همین موضوعات نگاشته شده و کهنترین آنها سفرنامههای جهانگردان غربی است که در قرون گذشته به جمع آوری و تدوین و نشر مشاهدات خویش میپرداختند، تعریف پیشین دیکشنری نیوجرسی نیز بیانگر همین تعریف است.
2. زبان، هنر، ادبیات و دیگر ویژگیهای کشورهای شرقی
این بخش از شرق شناسی، افزون بر این که حجم قابل توجهی از فعالیت مراکز استشراق را تشکیل میدهد و رشتهها و دانشکدههای شرق شناسی و زبانهای متکفل آن هستند، مقدمه گریز ناپذیری برای تربیت مستشرق و امکان بررسی و پژوهشهای مستقیم مستشرقان در کشورهای شرقی است.
آکسفورد، عمدة محدودة معرفی استشراق را «زبان و هنر» شرقیان و سپس دیگر ویژگیهای کشورهای شرقی بیان میکند و مستشرق را چنین معرفی مینماید:
»The person who stodies the language’arts’etc of oriental countries«[10]
و دائرة المعارف نیوجرسی آمریکایی نیز در یکی از تعریفها، محدوده شرق شناسی را «زبان و ادبیات» شرقیان میداند:
»Oriental Languages’ Literature«[11]
3. تمام علوم، فنون و تمدن شرقیان
این تعریف وسیعترین پهنة دانش شرق شناسی را نشان میدهد که شامل زبانهای شرقی، دانش جغرافیایی جمعیت شهرها، آبادیهای کشورهای شرقی، نژادها، قبایل، انواع لهجهها، آداب و سنن ملی، تمدن و تاریخ تطور تمدن آنان، خرافهها، پیشرفتهای علمی، باورها، ادیان، مذاهب، مکاتب فکری، انواع حکومتها و روحیات مردم مشرق زمین است.
آنچه امروز مورد نظر عموم مراکز علمی و دانشکدهها و رشتههای تخصصی خاورشناسی در جهان میباشد، همین مفهوم عام و گسترده است.
المنجد مینویسد: «الاستشراق: العلم باللغات و الاداب و العلوم الشرقیة.»[12]
منیر البعلبکی در المورد چنین تعریف میکند: «Orientalist المستشرق الدارس للغاة الشرق و فنونه و حضارته.»[13]
دائرة المعارف نیوجرسی آمریکا نیز در یک تعریف، همین مفهوم عام (حالات و طرز فکر و اختصاصات مردم مشرق) را مطرح کرده است.
«Peculiraty or idiosyncrasy _ or the oriental peoples.»1.
«the character of …[14]»2.
یعنی صفات اختصاصی، حالات و طرز فکر مردم شرق و نیر سیره و ساختار آنان.
با ملاحظه تعریفهای متفاوت یاد شده، میتوان حدس زد که حرکت خاورشناسی در آغاز شاید فقط اطلاعات جغرافیایی و تاریخی و زبان اقوام شرقی را مورد نظر قرار داده باشد، اما به تدریج همه شئون فرهنگی اعم از ادیان، مذاهب، باورها، سنتها، مراسم، هنر، ادبیات، گرایشها، قومیتها، تمدنها، حساسیتها و آداب ملتهای مشرق زمین را فرا گرفته است، و به همین جهت، به کسی «مستشرق» میگویند که مجموعهای از این اطلاعات یا بخشی از آنها را داشته باشد.
4. اسلام شناسی
گرچه اسلام شناسی بخشی از دانش عام شرق شناسی است، جمع زیادی از مستشرقان در طول تاریخ هزار سالة استشراق و بلکه از قرن هفتم میلادی تا عصر حاضر، پژوهشهای خویش را روی «اسلام شناسی» و بررسی و شناخت قرآن، سنت و احادیث، تاریخ و سیرة پیامبر اکرم و خلفاء و امامان و پیشوایان مذاهب اسلامی، عالمان برجسته تاریخ اسلام، جنبشهای اسلامی، جمعیتهای مسلمان و مراکز استقرار آنها در سطح جهان، نقاط قوت و ضعف معارف اسلامی اعم از عقاید، فقه، اخلاق، فلسفه و عرفان، عناصر خطر آفرین و جنبشزای معارف اسلامی، نقاط آسیب پذیر دین اسلام و امت مسلمان متمرکز کرده و به شناسایی و نقد و تحلیل آنها پرداختهاند و استنتاجات خویش را متمرکز ساختهاند.
دغدغة امروز علمای دینی و دانشمندان مصلح اسلامی و مدافعان دلسوز فرهنگ اسلام دقیقاً شناخت و نقد همین نوع استشراق خاص، یعنی «اسلام شناسی غربیان» است و مقصودشان از «استشراق»ی که در حوزههای دینی و دانشگاههای اسلامی به نقد آن میپردازند، دقیقاً فقط همین نوع استشراق خاص، یعنی شیوة اسلامشناسی غربیان میباشد؛ به طوری که این واژه اصطلاح خاصی در مجامع علمی اسلامی شده است، برخی نویسندگان و متخصصان استشراق همین تعریف را برگزیدهاند.[15]
شاید تعریف مستشرق بزرگ ماکسیم رودنسون ناظر به همین نوع باشد:
«الاستشراق اتجاهٌ علمیّ لدراسة الشرق الاسلامی و حضارته.»[16
ملیت مستشرق
مستشرق اغلب به شرق شناسانی گفته میشود که دارای ملیت غربی اروپایی یا آمریکایی باشند، اما از آن جا که جمعی از اسلام شناسان غیر مسلمان کشورهای شرقی مانند چین و ژاپن و هند همگام با اسلام شناسان غربی به پژوهش و داوری مثبت و منفی پیرامون اسلام، قرآن، مسلمانان و ویژگیهای کشورهای اسلامی پرداختهاند و تلاشهای علمی هر دو گروه دارای ماهیت واحد است و از سوی دیگر، آثار علمی هر دو گروه با ملاک یکسان در دستور کار نقادی اندیشمندان مسلمان قرار گرفته و تفاوت ملیتی و جغرافیایی آنان هیچ نقشی در نظر آنها ندارد، خصوصیت «غربی بودن» مستشرق جای خویش را به ویژگی «غیر مسلمان بودن» داده است، بر این اساس، برخی نویسندگان مسلمان نام مستشرق را به هر «اسلام شناس غیر مسلمان اعم از غربی و شرقی» گذاردهاند.[17]
دکتر عبدالمنعم فؤاد ـ استاد دانشگاه الازهر و دانشگاه امام محمد بن سعود ریاض ـ مینویسد:
«نویسندگانی که در تعریف «استشراق» عنصر غربی بودن نویسنده یا شئون و ابعاد غیر دینی کشورهای شرقی و پژوهشهای آنها را دربارة غیر اسلام دخیل دانستهاند، عمدتاً به تاریخ و پیشینة پدیدة استشراق توجه داشتهاند؛ اما آنچه اینک معرکة نزاع استشراق معاصر بین ما و مستشرقان است، فعالیتهای علمی و تبلیغی دشمنان اسلام برای تشکیک در معارف اسلامی و تضعیف ایمان مسلمانان است؛ زیرا مگر کتبی که دانشمندان غیر مسلمان در ژاپن، چین، کره، هند، کشورهای جنوب شرق آسیا و مانند آنها دربارة اسلام و قرآن و مسلمانان نگاشتهاند، همرنگ و هم جهت با کتب دانشمندان غربی اسلام شناس نیست و آیا اهداف مشترک را تعقیب نمیکنند؟»[18]
چنان که دکتر احمد عبدالحمید غراب نیز همین تعریف را برگزیده است.[19]
یکی دیگر از صاحب نظران معاصر مینویسد:
«الاستشراق هو اشتغال غیر المسلمین بعلوم المسلمین بغض النظر عن وجهه المشتغل الجغرافیة و انتمائاته الدینیة و الثقافیة و الفکریة، و لو لم یکونوا غربیین»[20]
ادوارد سعید سه تعریف را از سه دیدگاه برای استشراق مطرح کرده است:
الف. نوعی تبیین آکادمیک شامل: انسان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ شناسی و زبان شناسی شرقیان.
ب. نوعی سبک فکری بر مبنای تمایز بود شناختی و اختلاف بنیادین شرق و غرب در نوع حماسهها و آداب و رسوم و مقدراتشان.
ج. یک نهاد ثبت شده و سبک غربی برای ایجاد سلطه غرب بر شرق.[21]
با توجه به توضیحاتی که تاکنون ارائه شد، میتوان برای استشراق دو تعریف عام و خاص ارائه کرد: